Wednesday, January 21, 2015

یرچسب


من بعضی موقع ها از حرف هایی که در مورد بقیه می زنیم هم ناراحت می شوم. مثل حرفی که فلانی دارد می زند که طرف توی خودش است، قیافه می گیرد و از این قبیل چیزها. من هم سرم را مجبور می شوم بندازم پایین که مثلا از بودنم کم بشود یا اینکه تهش مجبور می شوم بگویم خب من هم توی بعضی جمع ها همینم و بعد فلانی ساکت می شود.
از قضاوت که گریزی نیست ولی هیچ چیز بیشتر از قضاوت بی جا و بی اساس دل آدم را نمی تواند بفشارد. طرف هیچ چیز از تو نمی داند، سعی هم نکرده که بداند، بعد یکهو برود بگوید فلانی آدم نچسبی است. خب معلوم است برای اولین بار نمی آیم به تو بچسبم.
هر چقدر هم که حرف من غیر منطقی و خواسته ای دور از واقعیت باشد، اصلا این وصله ها را نباید به آدم ها چسباند وقتی آن قدر با طرف نشست و برخواست نداشته ای تا بفهمی درونش چه می گذرد.
بله، چون گریبان خودم را گرفته دارم ازش حرف می زنم.
رفته ایم جایی، برای اولین بار است که یک نفر را می بینم و هیچ سعی ای در برقراری ارتباط نکرده است. بعد نمی دانم چه می شود، می پراند که :"تو آدم مرموزی هستی" و من واقعا چه باید جواب بدهم؟! مثل همیشه بگویم نه بابا! اینطوری نیست؟
باز رفته ایم جایی، برای اولین بار است که یک نفر را می بینم و هیچ سعی خاصی در برقراری ارتباط نکرده و سرگرم کارهای شخصی اش است. بعد نمی دانم چه می شود، می پراند که :"تو چقدر آدم ساکتی و آرامی هستی" و دوستم بهش می گوید اصلا دوست ندارد این را بشنود.
به نظر شما به آدمی که تازه اسمش را یاد گرفته اید اولین چیزی که به ذهنتان می رسد را گفتن، کار درستی است؟
من همیشه برایم سوال بوده که طرف چطور به خودش اجازه می دهد به کسی که نیم ساعت نیست می شناسد(که نمی شناسد) برچسب بچسباند و آن را با افتخار اعلام کند.
نه اینکه بخواهم بگویم من تا حالا این کار را نکرده ام،اگر کرده ام معذرت می خواهم .ولی خب که چی بشود؟یک جوری می گویند که انگار چرا اینجوری ای،توضیح بده.اصلا به تو چه ربطی دارد؟ مثلا می گویی که من خودم را اصلاح کنم؟می گویی که من آزارت می دهم؟ که برایت عجیب است؟که حال نمی کنی؟
این کاری که می کنی از سیلی زدن بدتر است. یک صفت را در جمع می کوبی در صورت طرف مقابلت و پیش زمینه ی ذهنی هر کسی که مثل تو فکر نمی کند هم با تو هم جهت می شود و من مجبور می شوم این صفت را با خودم یدک بکشم.

اصلا شاید راست بگویی،من با کسانی که با هم کار مشترکی انجام نمی دهیم، نمی توانم حرف زیادی بزنم. در خیلی از روابط هم باید مطمئن شوم طرف مقابل مشتاق است به من گوش بدهد تا بتوانم به او نزدیک بشوم. ولی این کار ظالمانه است، اگر آدم هایی دوست دارند با آدم هایی مثل راحت الحلقوم دوست بشوند و ما برچسب مغرور و دشمن و این چیزها بخوریم.

چیز ناراحت کننده ی دیگر هم این است که دوستانی که از صبح تا شب با هم هستید جلوی این برچسب زدن نایستند و همه دست به دست هم تو را از چیزی که کمی از آن صفت را داری تبدیل کنند به کسی که تماما شده برچسبی که خورده است و این غیرعمدی می شود سرکوب.

جواب من به آدم هایی که در مورد کسی که نمی شناسند رایِ "تو اینجوری هستی" صادر می کنند چه خواهد بود؟ نه بابا؟ ناراحت می شم این رو بگی؟من اینجوری نیستم؟آره تو راست می گی؟

یا دهنت رو ببند؟

No comments:

Post a Comment